Afghanistan Information. Please click here
Home

Dari Sprichworte:
Hier ist die Dari (Afghanische-persich) Sammlung der Sprichwoerter und Redewendungen. Die Sprichwoerter sind in Alphabitische Reihenfolge vorgestellt. Momentan sind die Sprichwoerter ohne deutsche Übersetzung bereitgestellt. Ich bemuehe mich so bald wie möglich, sie in Deutsche Sprache zu übersetzen.

Hinweis:
Der Text auf diese Seite ist auf Dari Sprache geschrieben. Um den Inhalt diese und andere Pashto- und Dari Seiten lesen zu koennen, benoetigen Sie Persian Web Schriftart“ , die finden Sie Hier

Dari Fonts:
If you cannot view Daru on this page download Farsi font. After download install it and then revisit this page. download now
 

 An old Wisdom

گفتار بزرگان

Eine alte Weisheit

1 Adam’s children are limbs of each other

2 They are in the Creation from the same substance

 

3 Has the destiny caused a limb suffer

4 Goes the Quiet of other limbs lost

 

5 Thou, that you make yourself no worry
 
 about Poverty-sufferings of others

6 It is unworthy to describe you as a mankind

 

(Saady, the Persian Poet, book Golesstaan)

 

۱ بنی آدم اعضای یکدیګـــر اند

۲ که در آفرینش ز یګ ګوهر ند

 

 

۳ چو عضوی بدرد آورد روزګار

۴ دګـــر عضو ها را نماند قـــرار

 

۵ تو کز محنت دیګران بی غمی

۶ نشاید که نـــامت نْهند آدمـــی

 

از گلستان حضرت  سعدی

 

1 Adams Kinder sind Glieder von einander

2 In der Schöpfung sind sie aus gleichen Stoff

 

3 Hat das Schicksal einem Glied Leid zugefügt

4 Geht den andern die Beständigkeit verloren

 

5 Du, dass du dich keine Sorge um die   Not-Leiden anderen machst

6 Es wäre unwürdig, dich als Mensch zu bezeichnen

 

(Saady, der persische Dichter, Buch Golesstan)

 

 

هموطنان و دوستان عزیز به این صفحه خوش آمدید

 

امیدوار هستم همیشه از این صفحه بازدید نموده ممنون سازید.

در صفحات این سایت موضوعات و مطالب علاوه بر زبان های پشتو و دری به زبان های المانی وانگریزی نیز تقدیم تان میگردد. آرزو دارم که محتویات گرد آمده مورد علاقه و استفادهُ تان قرار بگیرد!

 

دراین ویب سایت میتوانید خبر ها، موضوعات و وقایع جاری افغانستان و جهان و گزارشات مهم دیگر را که بشکل مختصر و فشرده عرضه میگردد، مطالعه نمائید. برای دسترسی به خبرهای مفصل و جزئیات این گزارشها میتوانید با استفاده از لینک های (Link) جابجا شده را در روی صفحاتی ایکه منبع  اصلی آن میباشد، مطالعه نمائید. کوشش همیشه گی دارم تا آدرسهای نو و صحیح صفحات انتیرنیتی و سایت های خوبی افغانی و ادارات افغانی و المانی را که بخصوص برای افغانان مقیم جرمنی و اروپا مهم اند و مورد استفادهُ روزمرهُ شان قرار میگیرد، جمع آوری نمایم. مزید بر آن آدرس مساجد، دوکان ها و مغازه های افغانی در شهر مونشن تا جائیکه بدسترس من قرار دارند، نیز در صفحه آدرس ها تحریر گردیده اند.

 

جنتری(هجری شمسی) که غرض استفادهُ شما تهیه شده میتوانید فارمت یا  شکلی (PDF) آنرا به کمپیوتر خود انتقال (Download) دهید و بعداٌ چاپ (print) نمائید.

 

در صفحات دیگر مجموعهُ از ضرب المثل های پشتو و دری را که یکی از میراث های خیلی پربهائی لسانی و کلتوری مردم و کشور ماست و خودم نیز به آنها علاقه زیاد دارم جمع آوری نموده و بترتیب الفبا در دسترس شما قرار دارند. باید یادآور شوم که این مجموعه هارا بدون موخذ (از حاقظه خود)  نوشته ام، از این لحاظ کامل نبوده باید همیشه اصلاح و ضرب المثل های نو برآن افزوده شوند. بناً از شما خواننده گان عزیز که این سطور را همین حالا مرور میفرمائید خواهشمندم تا از کمک خود در زمینه تکمیل و غنای آنها دریغ نفرمائید و آنهارا ذریعه ایمیل (Email) به آدرس و معلومات ارتباطی من که در قسمت آخر این صفحه نوشته شده بفرستید.

شما میتوانید فایل های(PDF) مجموعهِ ضرب المثل ها را به کمپیوتر خود انتقال یا دونلود (download) نموده آنها را ثبت (save) نموده و نظربه ضرورت و علاقه چاپ نمائید.

 

علاوه بر مطالب فوق یک کمی معلوماتی تخنیکی در مورد استفاده از کمپیوتر، راهنمائی زبان (Sprachfuehre) المانی – دری که درآن جملات روزمره جمع آوری شده نیزدر لابلای صفحات این سایت گنجانیده شده اند.

 

... و یک سخن مهم:

این صفحه کاملاً بیطرف بوده، نظر هیچ یک از گروه های سیاسی و یا مذهبی در داخل و یا خارج از افغانستان را نماینده گی و پخش نمی کند. علاوه بر آن من برای محتوا، معلومات ، مقا لات، مضامین و تصاویری را که شما از طریق لینکهائیکه (Links)  روی صفحه من جابجاشده اند و در صفحات دیگر مطالعه و مشاهده مینمائید هیچ نوع مسوولیت نداشته متصدیان و مسوولان آن صفحات برای پخش محتویات و نمایش تصاویر، ویدیو ها و فلم ها مسوول اند.

Nach oben

ée¿¤ ´Þpz éF

PDF Download

شما میتوانید نسخهِ چاپی این مجموعه را که به فارمت PDF گردانیده و ثبت گردیده به به کمپیوتر خود

انتقال دهید. لطقاٌ اینجا راß انتقال بدهید.

آ  ا ب  پ  ت  ث  ج  چ  ح  خ  د  ذ  ر  ز  ژ  س  ش

ص  ض  ط  ظ  ع  غ  ف  ق  ک  گ  ل  م  ن  و  ه  ی

 

 

آسوده سر بیمار

آش مردها دیر پخته میشود

آشنای پدر به از خویش پسر

آفتابه خرچ لیم

آفتاب به دو انگشت پنهان نمیشود

آنچه در دل است به زبان آید

آنچه عوض دارد گله ندارد

آنچه عیان است، چی حاجت به بیان است

آهسته برو، پیوسته برو

آهن را آهن از کوره میکشد

آنقدر که می غرد نمی بارد

آ

آب از خورد نان از کلان

آب که از سر پرید چی یک نیزه چی صد نیزه

آب را نادیده موزه را از پا کشیدن

آب از روی جام نوشیده میشود

آب که ایستاده ماند گنده میشود

آدم بیکار عقل صد وزیر را دارد

آدم بیکار یا غرشود یا بیمار

آدم را از دوستش بشناس

آزادی بها ندارد

آزمند همیشه نیازمند است

آزموده را آزمودن خطا ست

 

 

از شهر بر آئی از نرخ نی

از کیسه خلیفه میبخشد

از گاو غدود

از ناداری آسیاوانی میکند از خانی مزد نمی گیرد

از یک دست صدا بر نمی خیزد

از زیر پلو مُلی بر آمد

از زیر باران گریخت، زیر ناوه ایستاد

از برکت خشک تر هم میسوزد

از برکت کرم کدو هم او (آب) میخورد

از نو کیسه وام نگیر

اشتها زیر دندان است

اصل کند وفا کم اصل کند خطا

اگر دل بسوزد از دیدهِ کور هم آب می آید

اگر شد آبی، نشد للمی

اگر در خانه کس است، یک حرف بس است

اندک اندک خیلی شود، قطره قطره  سیلی شود

انسان از سنگ سختر است و از گُل نازک

اوغانه که سلام دادی چهل تنگه تاوان دادی

 اول خانه را پر ز ارزن کن باز فکر زن کن

اول خویش بعد درویش

این راه که تو میروی به ترکستان است

ا

ابله از دست قطره به دریا شکایت میکند

احتیاج مادر ایجاد است

احسان خسیس داستان خسیس

ارباب کَل، نوکر کاکُل دار

ارزان بی علت نیست، قیمت بی حکمت

از آش کده کاسه گرم است

از آتش خاکستر می ماند

از انعام نادان کده  دشنام دانا بهتر است

از ریگ روغن میکشه

ار تو حرکت از مه برکت

از حلوای نسیه کرده سیلی نقد خوب است

از خانهُ هندو قرآن برآمد

از خردان لخشیدن از کلانها بخشیدن

از خرس مو کندن غنیمت است

از درد کده پندیده گی اش زیاد

از دست یک شوم در گرفت شهر روم

از دوست شکایت مکن که مهر بیگانه رود

از دوست یک اشاره از ما به سر دویدن

از کینه کینه خیزد ز مهر مهر

از ریزه بلا خیزه

از زدن کر و گرفتن کور خدا نجات بدهد

از سایهِ خود میترسد

 

   Nach oben         

 به شروع صفحه

 

برکت در حرکت است

برگ سبز تحفهُ درویش

به وقت بکار و به وقت بردار

بز از پای خود و گوسفند از پای خود

بز در غم جان کندن و قصاب در غم چربو

بزرگی به فهم است نه به سال

بزک بزک نمیر بهار میشه، شیرت به ما کار میشه

بزک بزک بنیشین که جو لغمان می رسد

به سالش ساختیم، به ماهش هم می سازیم

به این زدن ها بچه نمیشه، اگر شد کته نمیشه

بهترین سازها ساز آفتابه لگن است

به آدم تنبل که کارگفتی نصیحت پدرانه میکند

به تنگ آمد به جنگ آمد

به حلوا گفتن دهن آدم شیرین نمی شود

به خر سوار شدن یک عیب پایان شدنش دیگر

به خوردن که سیر نشدی به لیسیدن نمیشی

به دوست حال بگو به دشمن لاف بزن

به زخمش نمک پاشیدن

به لق لق سگ دریا مردار نمیشه

به هر جا که روی آسمان همین رنگ را دارد

به یک سلا بند است

به یک گل بهار نمیشود

بیرون های های، درون وای وای

بی می مست و بی چرس دیوانه

بین دو سنگ آرد است

 

ب

با دزد دهن جوال را گرفتن

بادنجان بد را بلا نمی زند

باران صد روزه برف یک روزه

بار کج به منزل نمی رسد

با زاغ بودنه گرفتن

باز کدام گله به آب داده

با سوزن چاه کندن

با صاحب ده بساز، ده را بتاز

باغهای سبز و سرخ را نشان دادن

با کهنهِ خود بساز که نو مردم گران است

با گرگ دنبه میخورد، با چوپان گریه میکند

با ما نیشنی ما شوی با دیگ نیشنی سیاه شوی

بالا را باد برد پایان را آب

بالا بالا جایم نیست پایان خودش نمیشیند

بترس از کسیکه از خدا نمی ترسد

بخت برگشته را دندان به حلوا بشکند

بخت که گشت، گاو آدم نر میزآئید و زن آدم ماده

بخشش به خروار حساب به مثقال

بد معامله آشنای قاضی است

برادر با برادر حسابش برابر

برادرش را ببین خواهرش را بگیر

برای صد زاغ یک کلوخ بس است

برای کسی بمیر که برایت تب کند

برای همه مادر برای ما زن بابا

برف بام خود را سری بام همسایه می اندازد

برای سر خاریدن وقت ندارد

 

 

پیش نیا که دیده ندارم، دور مرو که گرگ میخوره

پیر شدی، میر نشدی

پنج انگشت با هم برادر هستند برابر نیستند

پهلوان زنده خوش است

پهلوان که خوید، میگوید که لخشیدم

پیش ات بنیشنم ریش ات بکنم

پیش از مردن پای دراز کردن

پیش طبیب چی میروی، پیش سرگذشت برو

پیش کله خر یاسین خواندن

 

پ

پاک باش بی باک باش

پایت را برابر گیلم ات دراز کن

پای جائی میرود که دل میرود

پای فقیر لنگ نیست، ملک خدا تنگ نیست

پشک برای رضای خدا موش نمی گیرد

پشت هر شب یک روز است

پشیمانی سود ندارد

پیش پنج هم پنج پیش صاحب پنج هم پنج

پیش کور، چی تاریکی چی نور

 

Nach oben             

 به شروع صفحه

 

تربیه جسمانی، بقای جوانی

ترس برادر مرگ است

تشویش مادری مرض ها است

تقدیر را تدبیر نیست

تف از زمین برداشته نمیشود

تمام دنیا را آب بگیرد مرغابی را تا بندی پایش

تملق آفت عقل است

تو بجنبان لب ات را، مه بفهمم گپ ات را

تیشه په پای خود زدن

ت

تا آمدن تبر کنده آسوده

تا آهن داغ نشود دراز نمیشود

تا جان به تن است، جان بکن است

تاکه باد نباشد، درخت شور نمیخورد

تا گوساله گاو میشه دل خاوند او(آب) میشه

تخت به سلیمان نمانده، گنج به قارون

تخته که به تخته جور بیاید حاجت نجار نیست

تخم از من و کار از من، دو حصه تو، یک حصه من

تخم دزد آخرش مرغ دزد

ترا لاف کشته، ما را غریبی

 

 

ث

 

 

جواب بی پیره لامذهب میدهد

جواب جاهلان خاموشی است

جو بکاری جو ببری، گندم بکاری گندم

جو دو خر را تقسیم کرده نمیتواند

جولا نشده نیچه دزد شد

جووی از مردی کم کن سالها فارغ بال باش

جوینده یابنده است

 

ج

جان جان خانهِ مردم، نه غم آب، نه غم هیزم

جان جور پاچاهی است

جان کندن لغمانی، خوردن مغل

جان نادان در عذاب است

جای است جولا نی

جنده باشی گنده نی

جنگ شدیار سر شدیار

 

 

چراغ که در خانه بسوزد، مسجد را صبر است

چناق دلخواه میشکند

چنان سیر هستم که آرد در مندوی بدم می آید

چلو صاف اش را از او(آب) کشید

چیزی آسیاب کند چیزی گندم تر

چیزی که تو میگوئی در قطعی عطار نیست

چیزیکه در ویرانه دیدی، در آبادی نگو

چیزیکه دو شد سه هم میشود

چیزیکه عیان است چی حاجت به بیان است

چیزی را که به خود نمی پسندی به دیگران هم نه پسند

چیزی را که کشت کردی همان را درو میکنی

چ

چار باید زیستن ناچار باید زیستن

چاقو دسته خودش را نمی برد

چاه از کوه آب میخورد

چاه کن زیر چاه است

چای نخورده جنگ نمیشه

چربی در دنبه نمانده، شوری در نمک

چشم از چشم می شرمد

چشم آئینهُ بدن است

چشم است یا کلوخ

چشم گریان بیبی را می بینی، دست شکستهُ کنیز را نی

چشم عاشق کور است

 

Nach oben             

 به شروع صفحه

 

 

حق بگی و حق بده، آشنائی ات مفت

حقیقت را از اطفال بجوی

حلوا را حکیم خورد، شلاقه را یتیم

حوض را بساز، بقه خودش بیدا میشه

حیله جو را بهانه بسیار است

 

ح

حاجی را در مکه پیداکنی

حرف مردها یکی است

حساب به مثقال، بخشش به خروار

حساب پاک از محاسبه چی باک

حسن غم کش، غم همه را بکش

حسود هرگز نیاسود

 

 

خدمت کرده گناه لازم

خرابی را خر میکند، کوش گاو را میبرند

خر از بر مانده، از هنگ نه

خربوزه خربوزه را دیده رنگ میگیرد

خر بیکار، سواری بچه ها

خرکاری هم دریای علم است

خر همو خر پالانش عوض شده

خلق گمراه، خزینه شیخ و ملا

خنده نمک زندگی است

خودت گل باشی خو عمرت نی

خودرا به کوچهُ حسن چپ نزن

خودش بیوه و نازش دخترانه

خودش می داند و دنگ دنگی آخرتش

خود کرده را نه درد است نه درمان

خودکشی بیکانه پرور

خوش معامله شریک مال مردم است

خون با خون شسته نمیشود

خویشی به خوشی، سودا به رضا

خویش زن لقمه بزن، خویش شوی دیگه بشوئی

خوئی نیکو به از روی نیکو

 

خ

خارپشتک به بچه اش گفت: بخمل بچیم

خاک برداری از تودهئی کلان بردار

خاک را بخور نان بخیل را نی

خاله همه کاره، همه کارش نیم کاره

خانه اگر سوخت دیوار هایش پخته شد

خانه بدوش یک بینی و دو گوش

خانه دار را یک خانه بی خانه را صد خانه

خانه گرگ بی استخوان نیست

خدا که میته نه میگه که بچهُ کی استی

خبری که دل بیازرد، خاموش باش که دیگری بیارد

خپک زیر بوریا

خپ ما و چپ تو

خدا از گرفتن کور و زدن کر نجات بدهد

خدا یکدست را به دست دیگر محتاج نکند

خدا بگیرد جانته، من بگیرم جایته

خدا به یک حال است بنده به صد حال

خدا پا ترقیده را موزه ندهد

خدا خر را شناخته، شاخ نداده

خدا دیرگیر سختگیر است

خدازده را آسیاوان هم میزنه

 

 

در، ترا میگویم، دیوال تو بشنو

درد هر چیز فراموش میشود، درد شکم نی

در روز روشن ستاره ها را نشانش دادم

درغگو حافظه ندارد

دل به دل راه دارد

دو تربوز در یک دست گرفته نمیشود

دورنمائی نزدیک پشیمان

در جوی که یکبار او(آب) رفته باز خواهد رفت

دویدن افتیدن داره

دیدی بازی نه دیدی دزدی

دیر آید، درست آید

در شهر کور ها یگ چشمه پاچا است

 

د

درد دندان کندن دندان

دو پایه ده یک موزه کده

دوست آنست که در روز بد به درد بخورد

دختر همسایه را میگویند، خلموک است

دست دست را می شناسد

دست ما زیر دو سنگ آمده

دستم به آلو نمیرسد، آلو ترش است

ده در کجا و درخات هایش در کجا

دنیا به امید خورده شده

دشمن دانا به از دوست نادان

دزد که نیستی از پاچا نترس

دست شکسته کار میکند، دلی شکسته نی

دیوار ها موش داره و موش ها گوش

 

 

ذ

 

روز بد برادر نداره

ریش از مه اختیارش از ملا

 

ر

راضی کن سنگ بار کن

راه درست یکی است ، راه بد هزار

راه را مانده در چاه میروی

 

Nach oben             

 به شروع صفحه

 

زخم شمشیر جور میشود، زخم زبان نی

زور ماما است که انگور ده تاک ها است

زور قالب نداره

 

ز

زمین سخت و آسمان دور

زمستان گذشت، رو سیاهی به ذغال ماند

زیر کاسه نیم کاسه است

 

 

ژ

 

سرش بوی قورمه میته

سر سیری لقمه پنج سیری

سری زخم ام نمک نپاش

سیره دیده نداره گرسنه را داده

سگ زرد برادری شغال است

 

س

سال نیکو از بهارش پیدا است

سر چاه گلی چاه

سرمه را از چشم میزنه

سر خر سوار، خر را گم کرده

سرکه مفت شیرین تر از عسل است

سزای قروت آب گرم است

 

 

شیر خانه روباه بیرون

 

ش

شف شف نی شفتالو

شنیدن کی بود مانند دیدن

 

 

صد زدن زرگر یک زدن آهنگر

 

ص

صبر تلخ است ولی بری شیرین دارد

صد سر را تر میکنه، یکی اش را کل نی

 

ط

ض

 

ظ

 

عقل که نباشد جان در عذاب است

عیسی به دین خود، موسی به دین خود

عذر بدتر از گناه

 

ع

عاقلان پی نقط نمی گردند

عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود

عجله کار شیطان است

 

 

غم نداری بز بخر

 

غ

غار گرگ بی استخوان نمی باشه

 

 

فکر نان را بکن که خربوزه آب است

 

ف

فانهِ چوب از خودی چوب

فایده سری مایه را خورد

 

 

قماره که باختی حریف را از دست مده

قطره قطره دریا میشه

قربان بی زنی که یک نان را تنها میزنی

قصاب آشنا می پالد

قیمت بی حکمت نیست، ارزان بی علت

 

ق

قبر بخیل تنگ است

قدت نمیرسد، زیر پایت چقوری بکن

قصاب که زیاد شد، گاو مردار میشه

قدری زر را زرگر می داند

قرض سر زاغ، زاغ زنده باشد

 

Nach oben             

 به شروع صفحه

 

کم بخور همیش بخور

کور خود بینائی مردم

کوه هرچه بلند باشد، سری خود راه دارد

کوزه هر روزنه میشکینه

کور از خدا چی میخواهد، دو چشم جور

کور هم میفهمه که دلده شور است

کوزه را بگیر، حوض را پر کن

کهنهِ خود را نگهدار که نو مردم گران است

که نکند حبیب، چی کند طبیب

 

ک

کابل بی زر باشد، بی برف نی

کار از کار گذشت

کار یک زن به از صد لاف زن

کاروان که سر چپه شود، خر لنگ قافله سالار میشه

کبر به خدا میزیبد

کرده ها پشیمان، ناکرده ها به ارمان

کل ده کوه، جنگ در ده

کل اگر طبیب میبود، علاج سر خود را میکرد

کُلگی را مار گزیده، مارا بقهِ کور

 

 

گرگ اگر پیر هم شود زور روباه را دارد

گر یار اهل است، کار سهل است

گلیم سیاه به شستن سفید نمیشود

گل پشت و رو نداره

گلِ چاه سر چاه

گل در گل بوته اش زیب داره

گنج در ویرانه است

 

گ

گاو اگر سیاه است، شیرش سفید

گاو آدم غریب در روز خیرآت گم میشه

گپ مردها یکی است

گپ زیاد در کتاب است

گذشته را صلوات، آینده را احتیاط

گره دست را به دندان باز مکن

گردن پت را شمشیر هم نمبرد

 

لقمه را کلان بگیر، گپ را خورد

 

ل

لاف در غریبی، لقمه در تاریکی

 

 

مرگ میخواهی قندوز برو

مزاق مزاق کلهِ زاغ

مزه زیر دندان است

مژه بلای چشم بار نیست

مسجد گرم، گدا آسوده

مشت و درفش برابر نیست

مشت نمونهِ خروار

مشک آن بود که خود بوید نه آنکه عطار گوید

مه از در می بر آئیم، تو از دروازه

مه چی میگم، دمبوره ام چی میگه

مهمان مهمان را خوش نداره، صاحبخانه هردو را

من زنده جهان زنده، من مرده جهان مرده

مهمان یک روز دو روز نه که تا نوروز

 

م

ما را غریبی کشته ترا لاف

ما که دزد میشیم، ماتاوی(مهتابی) میشه

مارگزیده از ریسمان میترسد

مار آستین

مال مردم دلی بی رحم

مال موزی، خوراک غازی

ما که سر چشمه برسیم، چشمه حشک میشه

مالت را هوش کن، همسایه را دزد نگیر

ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است

مرچ داره نداره، تیزی داره

مرغ کم، مرداری اش کم

مرغ که بی وقت آزان بدهد سزایش مرگ است

مردی دو زنه، دمی خوش نه میزنه

 

   Nach oben         

 به شروع صفحه

 

نوکر نو آهو را به دو میگیرد

نه بیل زدم نه پایه، انگور میخورم در سایه

نه خورده نه برده، گرفته درد گرده

نه کل ماند و نه کدو، خاک بر سری هر دو

نیت بد قضای سر

نیکی برباد، گناه لازم

نیکی کردی امیدوار باش، بدی کردی خبردار باش

 

ن

ناکرده پشیمان

نام بکش در غندی خیر بنیشین

نام رستم به از رستم

نان گندم در هر خانه، بی بی در یگان خانه

نان از نانوا میرود جان علاف درد میکند

نان و پیاز پیشانی واز

نزن در کس را به انگشت که نزند در ترا به مشت

نوکر طالع ات باش

 

 

وظیفهِ سورنیچی چیست؟ پوف کردن

 

و

وقت میوه گوش باغبان کر میشه

 

 

هیچ گلاب بی خار نیست

همینقدر که سر زمین است، همینقدر زیر زمین است

همان خرک و همان درک

هم به نعل میزند هم به میخ

هر روز عید نیست که کلچه بخوری

ه

هر عمل عکس العمل داره

هزار پیشهِ بی روزی

هزاره را روی خوشی دادی، بوی دامادی می آید

هر که لافید نه بافید

هیچ کس نه میگه که دوغ مه ترش است

 

 

یک نی و صد آسان

یا نی نی یا ده ده

یک کشمش و چهل قلندر

یک حمامی سر دچار ما نشد غیر از گلخندی

 

ی

یار زنده صحبت باقی

یک بام و دو هوا

یک تیر و دو فاخته

یک روز دیدی دوست، روزی دیگر برادر

 

Nach oben             

 به شروع صفحه

آ  ا ب  پ  ت  ث  ج  چ  ح  خ  د  ذ  ر  ز  ژ  س  ش

ص  ض  ط  ظ  ع  غ  ف  ق  ک  گ  ل  م  ن  و  ه  ی

[Home] [Pakhto Matalona] [Sprachfuehrer] [kalender] [adressen] [Disclaimer] [kabinettmitglieder] [Nationalhymne]

 © N. Niazi 2003 - 2013